طرح تجاری یک صفحه ای چیست؟
وقتی صحبت از طرح تجاری یا طرح کسبوکار میشود، خلاصه و جمعوجور بودن اهمیت زیادی دارد. اما شاید کمتر کسی فکر کند که یک طرح تجاری یک صفحه ای نهتنها کافی بلکه در اغلب موارد بسیار تأثیرگذار است. در این مطلب دربارهی تهیهی یک طرح تجاری روشن و دقیق که همهی ابعاد بااهمیت کسبوکار را تنها در یک صفحه میگنجاند، صحبت میکنیم. این طرح یک صفحهای بسته به کسبوکار و صنعتِ مربوطه، اطلاعات دستهبندیشدهی بسیاری را در اختیار افراد میگذارد. پس این مطلب را از دست ندهید، بهویژه که اینروزها همه بهدنبال ایجاز و خلاصهنویسی هستند.
۳ دلیل برای استفاده از رویکرد کمینهگرا در تهیهی طرح تجاری
۱. همهی اطلاعات مهم را در بر میگیرد و کاملا روشن و واضح است
شما در طرح تجاری یک صفحه ای تنها اطلاعاتی را ارائه میکنید که برای شریک تجاری، سرمایهگذار یا هر فرد دیگری که نیازمند آگاهی از برنامهی شما برای کسبوکارتان است، بیشترین اهمیت را دارد. بنابراین به جای اینکه دادههای مهم و حیاتی در سایهی انبوهی از اطلاعات بیاهمیت که خواننده را کسل میکنند قرار بگیرند، دیدی کلی از مسائلی که بهراستی اهمیت دارند، ارائه میکنید.
۲. به پیادهسازی مهارت «گیر انداختن در آسانسور» کمک میکند
این طرح نسخهای فشرده از کسبوکار شماست؛ بنابراین بهراحتی میتوانید از آن برای قانع کردن دیگران در کوتاهترین زمان (همان ۳۰ تا ۶۰ ثانیهای که با دیگران در آسانسور همراه میشوید) استفاده کنید. این امتیاز مهمی است، زیرا اگر بهدنبال جذب شریک، سرمایهگذار یا هر کمکی از منابع خارجی باشید میتوانید بهسرعت اطلاعات ضروری را ارائه کنید.
۳. بهسادگی میتوان آن را تغییر داد و بهروز کرد
معمولا افراد متوجه نیستند که پس از آغاز راه و طی یک سال نخست مجبور خواهند بود تا برخی اعداد و ارقام را تغییر بدهند. مکان تغییر میکند، ممکن است برخی منابع مالی را از دست بدهید، گاهی هم خواست مشتری متفاوت از آنچه که تصور میکردید از آب در میآید!
اتفاقات ناخواسته جزئی از زندگی هر کارآفرین و مالکان کسبوکار هستند که نباید از آنها هراسید. اما اگر طرحتان بیش از ۴۷ صفحه باشد، تغییر همهی بخشها و اصلاح ارقام ذکرشده در سراسر طرح تبدیل به کابوس خواهد شد. پس بهتر است که تا جایی که امکان دارد کار را ساده کنیم.
تنها در دو موقعیت به چیزی بیشتر از این یک صفحه نیاز دارید
موقعیت اول: جذب سرمایه از بانک، سرمایهگذار یا مؤسسهی مالی
اگر بهدنبال جذب منابع مالی از بانکها، سرمایهگذاران یا مؤسسات مالی هستید باید آمادهی پاسخگویی به سؤالات احتمالی آنها باشید. ممکن است که آنها انتظار یک طرح تجاری با الگوی خاص را داشته باشند که غیرمعمول نیست و نباید نگرانتان کند.
بنابراین پیش از ارائهی درخواستتان باید پاسخی برای همهی این پرسشهای احتمالی داشته باشید. با تهیهی طرح تجاری سنتی از عهدهی این مرحله برمیآیید.
موقعیت دوم: وامهای دولتی
برای دریافت وامهای دولتی نیز باید دقیقا از الگوهای موردنظر آنها پیروی کنید. بنابراین باید برای جذب این سرمایه، به سؤالات موشکافانهی آنها پاسخ بدهید.البته در چنین موقعیتی طرح تجاری یک صفحه ای در کنار طرح تجاری سنتی جلوهی فوقالعادهای خواهد داشت. شاید به نظرتان کار سنگینی باشد
پرسشهای اساسی در تهیهی طرح تجاری یک صفحه ای
برای تهیه طرح تجاری یک صفحه ای باید به ۱۰ پرسش کلیدی پاسخ دهید. اگر این کار را نکنید بدون آگاهی لازم پیش خواهید رفت و احتمال شکستتان بیشتر میشود.
۱. آیا فرصتی برای بهرهبرداری وجود دارد؟
نخستین مسئلهای که باید بشناسید و قادر به توصیف آن باشید، فرصتی است که شناسایی کردهاید. فرصت همان چیزی است که ایدهی راهاندازی کسبوکار را در سرتان انداخته است و همان دلیلی است که وجود نیاز در بازار را ثابت میکند ممکن است فرصت، شناسایی بخشی از بازار باشد که دیگران از آن غافل ماندهاند و شما توانایی پوشش آن را دارید؛ یا مشکلی عینی یا ذهنی در نگاه مشتریان که شما توانایی رفع آن را دارید.
۲. راهحل طرح تجاری شما چیست؟
حال که به درک و قابلیت مشخص کردن فرصتهای کسبوکار خود دست یافتید، چگونه میخواهید مشکل را حل کنید؟ کسبوکارتان چه برنامهای برای رفع مشکل مصرفکنندگان یا انتقال حسی خوشایند به آنها دارد؟ اینجا هم باید تلاش کنید تا راهحل پیشنهادیتان را در یک جمله بگنجانید. پس از یک جملهی روشن و قاطع در پاسخ به «راهحل شما چیست؟»، میتوانید برنامهتان را برای رفع مشکل مصرفکنندگان با جزئیات بیشتری توضیح دهید. بهتر است در ۳ تا ۴ جمله قضیه را روشن کنید.
۳. طرح تجاری مشتری هدفتان کیست؟
پس از شناسایی مشکل مشتری و راهحل آن، باید بازار هدفتان را مشخص کنید.
پرسش مهمی که باید به آن پاسخ دهید این است که «راهحلتان را به چه کسانی میفروشید؟» به مردمی که در حال گشتوگذار در فروشگاهها، به دنبال یک میانوعده یا خوراکی ساده میگردند؟ به کسبوکارها؟ یا به هر دو؟ فراموش نکنید که ممکن است دو گروه مجزا از مشتریان را هدف بگیرید.
مثلا یک دکهی ذرتفروشی در فروشگاه به دو گروه خدمت میکند. یکی مشتریان گذری که از دکه خرید میکنند، و دیگری تأمینکنندهای که ذرت موردنیاز دکه را فراهم میکند. شما میتوانید با تأمینکنندهی خود برای خرید ذرت در حجم بالا و بهشکل پیوسته در ازای تخفیف مناسب مذاکره کنید. شما ذرتتان را با قیمت بهتری تهیه میکنید، درمقابل تأمینکننده از خرید پیوستهی شما و درآمد ناشی از آن مطمئن خواهد شد. پس بازار هدف، هم مشتری نهایی (کسانی که ذرت میخرند) و هم شریک استراتژیکتان (کسی که از او ذرت میخرید) را در بر میگیرد.
منبع: آکادمی بال پرواز